سخنرانی‌ها
عشق و کار (سخنرانی گردهمایی نهم به‌شماره‌ی 2)
ﺳﻪشنبه، 27 شهریور 1403

عشق و کار (سخنرانی گردهمایی نهم به‌شماره‌ی 2)

سخنرانی امیرحسین سلیمی در گردهمایی نهم
عشق و کار
امروز می‌خواهم در مورد کتاب «عشق و کار» (Love+Work) صحبت کنم که به‌قلم «مارکوس باکینگهام» (Marcus Buckingham) نوشته شده است که نویسنده، مشاور مالی و کارافرین اهل بریتانیا است. کلیات این کتاب در مورد این است که چگونه عشق‌مان را با کارمان تلفیق کنیم تا از کارمان لذت بیش‌تری ببریم.
در قسمتی از کتاب که بنا دارم خدمت‌تان ارائه کنیم از هفت شیطان سخن به‌میان آمده است که نمی‌گذارد که ما عشق‌مان را با کارمان تلفیق دهیم و عشق‌مان را بیرون بریزیم. من پنج تا از این شیاطین را آوردم که خدمت‌تان عرض کنم.
شیطان اول - گروه‌زدگی (GroupThink)
شما چه کسی هستید؟ شما از چه مذهبی برخوردار هستید؟ شما از چه نژادی هستید؟ ملیت شما چیست؟ و ... به‌هر حال این شما هستید ترکیبی از منابع هویتی نظیر: جنسیت، ملیت، مذهب و ... که هیچ‌کس نمی‌تواند انکار کند که تجربه‌های شما از این موارد بتواند شما را به‌میزان قابل‌ملاحظه‌ای تحت‌تأثیر قرار دهد و در هویت شما اثر بگذارد.
شما زمانی برای توصیف ملیت، نژاد و مذهب دارید. چیزهایی که به آن، وفادار هستید. اما علایق و نفرت‌های‌تان که در سرشت منحصر به‌فرد شما قرار می‌گیرد و هویت اصلی شما است ... این چیزهایی که گفتید به‌عنوان مثال چه کسی هستید و از چه مذهبی برخوردار هستید خود واقعی‌تان نیستید.
اگر زبان علایق‌مان را یاد نگیریم - همان‌طور که بسیاری از ما یاد نگرفته‌ایم - ممکن است زمانی متوجه شویم که برای معرفی و توصیف خودمان از یک‌سری نمادهای عمومی مانند: دین و مذهب‌مان و اعتقادمان نگاه کنیم و این موضوع باعث می‌شود که قدرتی که از درون‌مان برمی‌آید را از دست بدهیم. پس ممکن است شما از نژاد خاصی باشید؛ اعتقادات خاصی داشته باشید؛ از مذهب خاصی برخوردار باشید ... اما بدانید خود واقعی‌تان هیچ‌کدام از این موارد نیست و شما خودتان هستید؛ تنها نسخه‌ی موجود از خودتان. پس شگفتی اجزای جالب وجودی‌تان را کشف کنید.
شیطان دوم، نفرین تعالی (The Excellence Curse)
از کودکی در گوش ما خوانده‌اند که آن‌چیزی را که خوب انجام می‌دهید نقطه‌ی قوت شما است. چیزی که بد انجام می‌دهید نقطه‌ضعف شما است. اما این تعریف اشتباهی است. نقطه‌ضعف ما چیزی است که ما را ضعیف می‌کند. آن‌چیزی است که ما میل و علاقه به انجام دادن‌اش نداریم. برای آن‌کار، امروز و فردا می‌کنیم. یک‌ساعت صرف یک‌ربع انجام دادن آن می‌کنیم ...
و حتی اگر کاری را به‌نحو احسن انجام دهیم و عشق و علاقه‌ای در آن نبینیم نقطه‌ضعف ما به‌حساب می‌آید ... و نقطه‌ی قوت ما هر فعالیتی است که موجب تقویت ما می‌شود. دوست داریم دوباره و دوباره آن را انجام دهیم. برای انجام آن کار، هیجان داریم. در آن، نشانه‌هایی از عشق و علاقه را می‌بینیم. یک‌ساعت انجام دادن آن کار گویی برای‌مان یک‌ربع می‌گذرد. به این امر، نقطه‌ی قوت می‌گویند. حتی اگر به‌نحو احسن هم انجام ندهیم.
بنابراین با توجه به توضیحاتی که ارائه کردیم اگر بخواهیم زندگی آمیخته به عشق و علاقه داشته باشیم باید نقاط‌قوت خودمان را کشف کنیم. علت آن است که زندگی‌مان حول نقطه‌ی قوت‌مان می‌گردد. اگر نقطه‌ی قوت‌مان را اشتباه پیدا کنیم زندگی‌مان آن‌طوری نمی‌شود که دوست داریم.
وقتی از علایق‌تان سخن به‌میان می‌آید شما تنها فرد نابغه در بین افراد هستید.
شیطان سوم - مبارزه با ترس‌ها (Fear-Fighting)
چه‌چیزی شما را می‌ترساند؟ صحبتی از ویلیامسون (Marianne Williamson)، نویسنده‌ی اهل ایالات متحده‌ی امریکا است که می‌گوید: «ترس نقطه‌ی مقابل عشق است» (The Opposite of Love is Fear). این‌جا دو تا سؤال مطرح می‌شود این‌که:
  • اگر با ترس‌های خودم زندگی کنم خودم را از عشق دور می‌کنم؟
  • با ترس‌های‌ام، مقابله و مبارزه کنم؟
جواب به این دو سؤال، مثبت است. چون:
  • عشق، احساسی است که احتمال جدیدی را پیش‌روی‌مان قرار می‌دهد.
  • ترس، آن احتمال‌ها را از پیش‌روی ما خط می‌زند و ذهن‌مان را محدود می‌کند.
دلیل دیگر آن است که هیچ‌کس نمی‌تواند با ترس و لرز چیزی خلق کند. با وجودی که نمی‌توانیم ترس را به‌طور کامل کنار بگذاریم. ترسیدن، جزوی از انسان بودن ما است. تلاش برای زندگی بدون ترس، تجربه‌ی غیرواقعی از زندگی به‌دست می‌دهد و آدمی‌زاد نمی‌تواند این‌گونه زندگی کند.
پس با ترس‌های‌مان چه کنیم؟
اگر ترس‌های‌مان را به‌عنوان همراهان همیشگی درنظر بگیریم و همان‌طور برخورد کنیم که با دیگر همراهان‌مان در زندگی رفتار کنیم و از آنان فرار نکنیم؛ در مورد آنان کنجکاوی کنیم و با آنان صمیمی شویم در نهایت با کمک آنان خودمان را بهتر می‌شناسیم. پس ردپای ترس‌های‌مان را دنبال کنیم؛ چون این رد پاها شما را به علایق‌تان می‌رساند.
شیطان چهارم - به من امتیاز بده! (Rate-Me-Rank-Me)
برای این‌که موجود منحصر به‌فرد خودتان را ببینید در مقابل مقایسه کردن، مقاومت کنید.
البته این حرف، گفتن‌اش ساده است و در عمل، خیلی سخت است. چرا که کل نظام آموزشی، فرزندپروری و کار به‌گونه‌ای طراحی شده است که شما را درمعرض مقایسه کردن قرار می‌دهند. برای مثال، مدارس با توجه به نمراتی که به ما می‌دهند شما را طبقه‌بندی می‌کنند و در تقسیم برنامه‌های‌شان از آن طبقه‌بندی استفاده می‌کنند.
شرکت‌ها نیز با کمک رتبه‌بندی کارکنان، سطوح مختلف شایستگی و به‌دنبال آن، نظام و حقوق خود را تدوین می‌کنند. هیچ‌یک از این سیستم‌ها و رتبه‌بندی در خدمت شما نیستند و ضمن مقایسه‌ی شما با دیگران، شما را به موجودی نامرئی تبدیل می‌کنند. آن‌ها این معیارهای یکسان برای آدم‌ها را به‌عنوان معیارهای شما معرفی می‌کنند؛ در نتیجه، ذات حقیقی خودتان را - که خیلی متفاوت‌تر از این‌ها است - از خودتان و دیگران پنهان می‌کنند.
هیچ‌کس قابل‌مقایسه با شما نیست. الگوهای ارتباطی، بینش‌ها، غلبه‌ی عشق‌ها و نفرت‌های شما بی‌بدیل و بی‌نظیر است. مقایسه‌ی با دیگر از شما، آدم بهتری از شما نمی‌سازد؛ بلکه محکوم به شکست است.
شیطان پنجم - بپذیر و باور نکن! (Suckitup)
یکی از ترسناک‌ترین شیطان‌ها و سخت‌ترین آن‌ها است که نمی‌گذارد کارمان را با عشق تلفیق دهیم. این شیطان به ما می‌گوید قبول‌اش کن و با آن، کنار بیا! این شیطان به ما می‌گوید تمام تلاش‌تان برای این‌که عشق‌تان را با کارتان تلفیق دهید تلف کردن وقت است. بیش‌تر شغل‌ها خوب هستند ولی نباید از آن‌ها لذت برد و آن‌ها را باید تحمل کرد.
بعضی‌ها به این امر معتقد هستند و می‌گویند: عشق به کار، چرند است و نباید کار، باب میل آدم باشد و ادم باید بیش‌تر برای کسب درامد کار بکند.
اگر بتوانیم مشاغل را از نگاه کسانی نگاه کنیم که از کارشان لذت می‌برند متوجه می‌شویم که آن‌ها کیفیت بالاتری در کار دارند؛ خستگی کم‌تری در کار دارند و فرسودگی کم‌تری در کار برای‌شان پیش می‌آید. در نتیجه، مزایای آن‌ها بالاتر است.
عشق فقط احساس نیست؛ بلکه منبع یک انرژی لازم را به شما می‌دهد که برای زندگی دوست‌داشتنی‌تر ادامه بدهیم. یعنی شما برای یک زندگی شاد و پربار به آن نیاز دارید و باید عشق خودتان را ابراز کنید. این امر از درون شما سرچشمه می‌گیرد اما باید آن را ابراز کنید تا زنده بمانید.
بنابراین پاسخ به شیطانی که می‌گوید با آن، کنار بیا، نه است. عشق، خانه‌ی تجملی نیست که مخصوص عده‌ی معدودی از آدم‌ها باشد. اما همه‌ی ما باید عشق‌مان را ابراز کنیم. اگر آن را انکار کنیم؛ خفه کنیم و مانع آن شویم ما را از درون، نابود خواهد کرد. اگر آن را شناسایی کنیم و به آن احترام بگذاریم و اجازه دهید به شما کمک کند شما به بهترین و قدرتمندترین نسخه‌ی خود تبدیل خواهید شد.
توجه از توجه شما و تشکر ویژه از جناب مهندس حامد حسینی دولت‌آبادی ...
گردهمایی‌ها
  • گردهمایی یازدهم کارکنان شرکت فراسازه دج کاوان
    گردهمایی یازدهم کارکنان شرکت فراسازه دج کاوان
    سالن همایش‌های فرهنگسرای اندیشه - 10 اسفند 1403
     
  • گردهمایی دهم کارکنان شرکت فراسازه دج کاوان
    گردهمایی دهم کارکنان شرکت فراسازه دج کاوان
    مجتمع خدمات رفاهي نور، سالن همايش آفتاب - 28 آذر 1403
     
  • گردهمایی نهم کارکنان شرکت فراسازه دج کاوان
    گردهمایی نهم کارکنان شرکت فراسازه دج کاوان
    سالن همایش‌های فرهنگسرای اندیشه - 26 شهریور 1403
     
  • گردهمایی هشتم کارکنان شرکت فراسازه دج کاوان
    گردهمایی هشتم کارکنان شرکت فراسازه دج کاوان
    سالن همایش‌های دانشکده‌ی الهیات دانشگاه تهران - سی‌ام خرداد 1403
     
  • گردهمایی هفتم کارکنان شرکت فراسازه دج کاوان
    گردهمایی هفتم کارکنان شرکت فراسازه دج کاوان
    سالن همایش‌های فرهنگسرای اندیشه - 19 اسفند 1402
     
  • گردهمایی‌ششم کارکنان شرکت فراسازه دج کاوان
    گردهمایی ششم کارکنان شرکت فراسازه دج کاوان
    سالن همایش‌های فرهنگسرای اندیشه - 18 دی 1402